بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ



بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ

نقش اخلاق در زندگى و تمدّن انسانها

بعضى از ناآگاهان، مسائل اخلاقى را،

 به عنوان یک امر خصوصى در زندگى شخصى مى نگرند،

 و یا آنها را مسائل مقدّس روحانى و معنوى مى دانند که تنها

در زندگى سراى دیگر اثر دارد، در حالى که این یک اشتباه بزرگ است;

 اکثر مسائل اخلاقى بلکه همه آنها، آثارى در زندگى اجتماعى بشر دارد،

 اعم از مادّى و معنوى، و جامعه انسانیّت منهاى اخلاق

به باغ وحشى تبدیل خواهد شد که تنها قفسها مى تواند

جلو فعّالیّتهاى تخریبى این حیوانات انسان نما را بگیرد،

 نیروها به هدر خواهد رفت، استعدادها سرکوب خواهد شد،

 امنیّت و آزادى بازیچه دست هوسبازان مى گردد و زندگى

 انسانى مفهوم واقعى خود را از دست مى دهد.

اگر درست در تاریخ گذشته بیندیشیم، اقوام زیادى را پیدا مى کنیم

 که هر کدام بر اثر پاره اى از انحرافات اخلاقى، شکست خورده یا بکلّى نابود شدند.

چه بسیار زمامدارانى که بر اثر نقاط ضعف اخلاقى،

 قوم و ملّت خود را در کام مصائب دردناکى فرو بردند،

 و چه بسیار فرماندهان فاسدى که جان سربازان خود

را به خطر افکنده و بر اثر خودکامگى آنها را به خاک و خون کشیدند.

درست است که زندگى فردى نیز بدون اخلاق، لطافت

 و شکوفایى و زیبایى ندارد; درست است که خانواده ها

بدون اخلاق سامان نمى پذیرند; ولى از آنها مهمتر،

 زندگى اجتماعى بشر است که با حذف مسائل اخلاقى

به سرنوشت دردناکى گرفتار مى شود که

بدتر از آن تصوّر نمى شود.

ممکن است گفته شود، سعادت و خوشبختى و تکامل

جوامع بشرى را مى توان در پرتو عمل به قوانین

 و احکام صحیح به دست آورد، بى آن که مبانى اخلاقى در افراد وجود داشته باشد.

در پاسخ مى گوییم عمل به مقرّرات و قوانین نیز بدون پشتوانه اخلاق ممکن نیست;

 تا از درون انسانها انگیزه هایى براى اجراى مقرّرات و قوانین وجود نداشته باشد،

 تلاشهاى برونى به جایى نمى رسد.

زور و فشار، بدترین ضمانت اجرایى قوانین و مقرّرات است

 که جز در موارد ضرورى نباید از آن استفاده کرد و در مقابل آن،

 ایمان و اخلاق، بهترین ضامن اجرایى قوانین و مقرّرات محسوب مى شود.

با این اشاره به قرآن مجید باز مى گردیم و نمونه هایى

 از آیات قرآن را که ناظر به این مسأله مهم است مورد توجّه قرار مى دهیم:

1 ـ وَلَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ

 بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَالاَْرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ

   (سوره اعراف، آیه 96).



بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ

 آیا اخلاق قابل تغییر است؟

سرنوشت علم اخلاق و تمام بحثهاى اخلاقى و تربیتى به این مسأله بستگى دارد،

 زیرا اگر اخلاق قابل تغییر نباشد نه تنها علم اخلاق بیهوده خواهد بود،

 بلکه تمام برنامه هاى تربیتى انبیا و کتابهاى آسمانى لغو خواهد شد;

 تعزیرات و تمام مجازاتهاى بازدارنده نیز بى معنى خواهد بود.

بنابراین، وجود آنهمه برنامه هاى اخلاقى و تربیتى در تعالیم انبیاء

و کتب آسمانى و نیز وجود برنامه هاى تربیتى در تمام جهان بشریّت،

 و همچنین مجازاتهاى بازدارنده در همه مکاتب جزائى، بهترین دلیل

بر این است که قابلیّت تغییر اخلاق، و روشهاى اخلاقى،

 نه تنها از سوى تمام پیامبران که از سوى همه عقلاى جهان پذیرفته شده است.

امّا با این همه، عجیب است که فلاسفه و علماى اخلاق بحثهاى فراوانى درباره این که

 آیا اخلاق قابل تغییر است یا نه؟» مطرح کرده اند!

بعضى مى گویند: اخلاق قابل تغییر نیست! و آنها که بدگوهرند

و طینتى ناپاک دارند عوض نمى شوند، و به فرض که تغییر یابند،

سطحى و ناپایدار است و بزودى به حال اوّل باز مى گردند!

آنها براى خود دلائلى دارند از جمله این که ساختمان

 جسم و جان رابطه نزدیکى با اخلاق دارد،

 و در واقع اخلاق هر کس تابع چگونگى آفرینش روح و جسم اوست،

و چون روح و جسم آدمى عوض نمى شود، اخلاق او نیز قابل تغییر نیست.

جمعى از شعرا که پیرو این طرز تفکّر بوده اند نیز

 در اشعار خود بطور گسترده به این مطلب اشاره کرده اند

 (هر چند ممکن است اشعار آنها را بر نوعى مبالغه در این امر حمل کرد).

نمونه اى از اشعار شعراى معروف را در این زمینه در ذیل مى خوانید:

پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است

شمشیر نیک زآهن بد چون کند کسى؟ ناکس به تربیت نشود اى حکیم کس!

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شوره زار خس!

* * *

برسیه دل چه سود خواندن وعظ نرود میخ آهنین در سنگ

آهنى را که موریانه بخورد نتوان برد از آن به صیقل زنگ!

* * *

چون بود اصل گوهرى قابل تربیت را در او اثر باشد

هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنى را که بدگهر باشد

سگ به دریاى هفتگانه مشوى که چو تر شد پلیدتر باشد!

خر عیسى گرش به مکّه برند چون بیاید هنوز خر باشد!

* * *

دلیل دیگرى که براى این امر ذکر کرده اند این است

که دگرگون شدن اخلاق به واسطه عوامل خارجى، از قبیل تأدیب و نصیحت و اندرز است، و هنگامى که این عوامل زایل گردد، انسان به اخلاق اصلى خود باز خواهد گشت، درست مانند سردى آب که به وسیله عوامل حرارت زا از بین مى رود و هنگامى که آن عوامل از بین برود، حرارت را پس داده، به حال اوّل باز مى گردد!

این طرز فکر و این گونه استدلالات همه مایه تأسّف و سبب انحطاط جوامع بشرى

است!

طرفداران قابلیّت تغییر» در امور اخلاقى، از دو دلیل فوق چنین پاسخ مى گویند:

1 ـ ارتباط اخلاق با ساختمان روح و جسم انسان قابل انکار نیست،

 ولى این ارتباط به اصطلاح در حدّ مقتضى» است نه علّت تامّه»،

 یعنى مى تواند زمینه ساز باشد نه این که ااماً و اجباراً تأثیر قطعى بگذارد،

 همان گونه که بسیارى از افرادى که از پدران و مادران مبتلا

به پاره اى از بیماریها متولّد مى شوند زمینه آلودگى به آن بیماریها را دارند،

 ولى با این حال مى توان با پیشگیریهاى مخصوص جلو تأثیر عامل وراثت را گرفت.

افراد ضعیف البنیه از نظر جسمانى با استفاده از بهداشت و ورزش،

 افراد نیرومندى مى شوند و بعکس، افراد قوىّ البنیه بر اثر ترک این دو،

ضعیف و ناتوان خواهند شد.

افزون براین، روح و جسم انسان نیز قابل تغییر است تا چه رسد به اخلاق زاییده ازآن!

مى دانیم تمام حیوانات اهلى امروز» یک روز در زمره حیوانات وحشى بودند،

انسان آنها را گرفت و رام کرد، و به صورت حیوانات اهلى در آورد;

 بسیارى از گیاهان و درختان میوه نیز چنین بوده اند.

 جایى که با تربیت بتوان خلق و خوى یک حیوان و

ویژگیهاى یک گیاه یا درخت را تغییر داد چگونه نمى توان اخلاق انسان

را به فرض که اخلاق ذاتى باشد تغییر داد؟

هم اکنون نیز بسیارى از حیوانات را براى کارهایى که بر

خلاف طبیعت آنها است تربیت مى کنند و آنها این کارها را بخوبى انجام مى دهند.

2 ـ از آنچه در بالا گفته شد پاسخ استدلال دیگر آنان نیز

 روشن مى شود زیرا گاه عوامل بیرونى آنقدر تأثیر قوى دارد

 که ویژگیهاى ذاتى را بکلّى دگرگون مى سازد، و حتّى ویژگیهاى

جدید به وراثت به نسلهاى آینده نیز مى رسد همان گونه که در حیوانات اهلى مثال زده شد.

تاریخ، انسانهاى بسیارى را نشان مى دهد که بر اثر تربیت

بکلّى خلق و خوى خود را تغییر دادند، و به اصطلاح

یکصد و هشتاد درجه چرخش کردند، افرادى

که یک روز مثلا در صف ان قهّار جاى داشتند به زاهدان و عابدان مشهورى مبدّل گشتند.

توجّه به طرز به وجود آمدن یک ملکه اخلاقى به ما این قدرت را مى دهد که راه از

میان بردن آن را نیز پیدا کنیم; مسأله چنین است

که هر عمل خوب یا بد اثر موافق خود را در روح انسان باقى مى گذارد،

و روح را تدریجاً به سوى خود جلب مى کند، تکرار این عمل آن اثر

 را بیشتر و قویتر مى سازد، و کم کم کیفیّتى به نام عادت»

 حاصل مى شود، و هر گاه عادت استمرار یابد به صورت ملکه»

 در مى آید.

بنابراین، همان گونه که عادات و ملکات اخلاقى زشت

 در سایه تکرار عمل تشکیل مى گردد، از همین طریق قابل زوال است;

 البتّه، اثر تلقین، تفکّر، تعلیمات صحیح و محیط سالم در فراهم کردن

 زمینه هاى روحى براى پذیرش و تشکیل ملکات خوب را نمى توان نادیده گرفت.

* * *

در اینجا قول سومى نیز وجود دارد و آن این که بعضى

 از صفات اخلاقى قابل تغییر است، و بعضى غیر قابل تغییر،

آن صفاتى که طبیعى و فطرى است، قابل تغییر نمى باشد،

 ولى آن صفاتى که عوامل خارجى دارد قابل تغییر است.(1)

این قول نیز فاقد هرگونه دلیل است، زیرا این تفصیل و تفاوت گذارى،

 بین صفات فرع، بر قبول اخلاق طبیعى و فطرى است،

 در حالى که چنین چیزى ثابت نیست; و به فرض که

چنین باشد چه کسى مى تواند ادّعا کند که صفات فطرى قابل تغییر نیست؟

مگر حیوانات وحشى را نمى توان اهلى کرد؟

مگر تعلیم و تربیت نمى تواند آنقدر ریشه دار شود که اعماق وجود انسان را دگرگون سازد؟

 
آیات و روایات دلیل بر قابلیّت تغییر اخلاق است

آنچه را در بالا گفتیم از نظر دلائل عقلى و تاریخى بود،

هنگامى که به دلائل نقلى یعنى آنچه از مبدأ وحى و سخنان معصومین(علیهم السلام)

 به دست آمده مراجعه کنیم مسأله از این هم روشنتر است; زیرا:

1 ـ نفس مسأله بعثت انبیا و ارسال رسل و انزال کتب آسمانى و بطور کلّى مأموریّتى که

1. محقّق نراقى در جامع السّعادات این نظریه را برگزیده است (جامع السّعادات جلد 1، ص 24).

آنها براى هدایت و تربیت همه انسانها داشتند، محکمترین دلیل

 بر امکان تربیت و پرورش فضائل اخلاقى در تمام افراد بشر است.

آیاتى مانند:

 هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الاُْمِّیِینَ رَسُولا مِنْهُم یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ

وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَاِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلال مُبِیْن

   (سوره جمعه، آیه 2)(1)

و آیات مشابه آن بخوبى نشان مى دهد که هدف

 از مأموریّت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)

 هدایت و تربیت و تعلیم و تزکیه همه کسانى بود که در ضَلال مُبِیْن» و گمراهى آشکار بودند.

2 ـ تمام آیاتى که خطاب به همه انسانها به عنوان

 یا بَنى آدَمَ» و یااَیُّها النّاسُ» و یا  اَیُّها الاِْنْسانُ»،

و یا عِبادى» مى باشد و مشتمل بر اوامر و نواهى

 و مسائل مربوط به تهذیب نفوس و کسب فضائل اخلاقى است،

بهترین دلیل بر امکان تغییر اخلاق رذیله»

 و اصلاح صفات ناپسند است، در غیر این صورت،

عمومیّت این خطابها لغو و بیهوده خواهد بود.

ممکن است گفته شود: این آیات غالباً مشتمل بر احکام است،

و احکام مربوط به جنبه هاى عملى است،

 در حالى که اخلاق ناظر به صفات درونى است.

ولى نباید فراموش کرد که اخلاق» و عمل»

 لازم و موم یکدیگر و به منزله علّت و معلولند،

 و در یکدیگر تأثیر متقابل دارند; هر اخلاق خوبى

سرچشمه اعمال خوب است، همان گونه که اخلاق رذیله،

 اعمال زشت را به دنبال دارد; و در مقابل، اعمال نیک

و بد نیز اگر تکرار شود تدریجاً تبدیل به خلق و خوى خوب و بد مى شود.

3 ـ اعتقاد به عدم امکان تغییر اخلاق سر از اعتقاد به جبر در مى آورد;

 زیرا مفهومش این است که صاحبان اخلاق بد و خوب قادر به تغییر

آن نیستند و چون اعمال آنها بازتاب اخلاق آنها است،

 پس در انجام کار خوب یا بد مجبورند، و در عین حال مکلّف به انجام خوبیها و ترک بدیها هستند;

 این عین جبر است، و تمام مفاسدى را که مذهب جبر دارد بر آن مترتّب مى شود(2).

4 ـ آیاتى که با صراحت تشویق به تهذیب اخلاق مى کند و از رذایل اخلاقى بر حذر

1. آیه 164 آل عمران نیز همین مضمون را در بردارد.

2. به اصول کافى، جلد 1، ص 155و کشف المراد،بحث

قضا و قدر درباره مفاسد مذهب جبر مراجعه شود.

مى دارد نیز دلیل محکمى است بر امکان تغییر صفات اخلاقى،

مانند قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّیها وَقَدْ خابَ مَنْ دَسّیها; هر کس نفس خود

را تزکیه کند رستگار شده، و آن کس که نفس خویش را با معصیت

 و گناه آلوده سازد نومید و محروم گشته است.»    (سوره شمس ـ آیه 9 و 10).

تعبیر به دسّیها» از ماده دسّ» و دسیسه»

 در اصل به معنى آمیختن شىء ناپسندى با چیز دیگر است;

 مثل این که گفته مى شود: دسّ الحنطة بالتراب; گندم را با خاک مخلوط کرده»،

این تعبیر نشان مى دهد که طبیعت انسان بر پاکى و تقوا است

 و آلودگیها و رذائل اخلاقى از خارج بر انسان نفوذ مى کند و هر دو قابل تغییر و تبدیل است.

در آیه 34 سوره فصّلت مى خوانیم:

 اِدْفَعْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ فَاِذاَ الَّذى بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَداوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیْمٌ; بدى

را با نیکى دفع کن ناگهان (خواهى دید) همان کسى که میان تو و او دشمن است

گویى دوست گرم و صمیمى (و قدیمى تو) است!»

این آیه بخوبى نشان مى دهد که عداوت و دشمنیهاى

 عمیق که در خلق و خوى انسان ریشه دوانده باشد،

 با محبّت و رفتار شایسته ممکن است تبدیل به دوستیهاى

 داغ و ریشه دار شود; اگر اخلاق، قابل تغییر نبود، این امر امکان نداشت.

در روایات اسلامى نیز تعبیرات روشنى در این زمینه دیده مى شود مانند احادیث زیر:

1 ـ حدیث معروف اِنّى بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الاَْخْلاقِ(1)،

 دلیل واضحى بر امکان تغییر صفات اخلاقى است.

2 ـ روایات فراوانى که تشویق به حسن خلق مى کند،

 مانند: حدیث نبوى:

 لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ ما فى حُسْنِ الْخُلْقِ لَعَلِمَ اَنَّهُ یَحْتاجُ اَنْ یَکُونَ لَهُ خُلْقٌ حَسَنٌ;

 اگر بندگان مى دانستند که حسن خلق چه منافعى دارد،

 یقین پیدا مى کردند که محتاج به اخلاق نیکند!»(2)، نشانه دیگر است.

3 ـ در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم:

اَلْخُلْقُ الْحَسَنُ نِصْفُ الدِّینِ; اخلاق خوب، نیمى از دین است.»(3)

4 ـ و در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم:

اَلْخُلْقُ الْمَحْمُودُ مِنْ ثِمارِ الْعَقْلِ،

1. سفینة البحار، (مادّه خلق).

2. بحار، جلد 10، ص 369.

3. بحار، ج 71، ص 385.


اَلْخُلْقُ الْمَذْمُوْمُ مِنْ ثِمارِ الْجَهْلِ;

 اخلاق خوب از میوه هاى عقل و آگاهى است و اخلاق بد از ثمرات جهل و نادانى است.»(1)

و از آنجا که علم» و جهل» قابل تغییر است، اخلاق هم به تبع آن قابل تغییر مى باشد.

5 ـ در حدیث دیگرى از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است:

اِنَّ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظیمَ دَرَجاتِ

 الاْخِرَةِ وَشَرَفَ الْمَنازِلِ وَاِنَّهُ لَضَعیفُ الْعِبادَةِ;

بنده خدا به وسیله حسن اخلاق به درجات عالى آخرت و بهترین مقامات مى رسد،

 در حالى که ممکن است از نظر عبادت ضعیف باشد!»(2)

در این حدیث اوّلاً مقایسه حسن اخلاق به عبادت،

 و ثانیاً ذکر درجات بالاى اخروى که حتماً مربوط به

 اعمال اختیارى است، و ثالثاً تشویق به تحصیل حسن خلق،

 همگى نشان مى دهد که اخلاق یک امر اکتسابى است،

 نه اجبارى و اامى و خارج از اختیار! (دقّت کنید)

این گونه روایات و تعبیرات گویا و پرمعنى در کلمات معصومین

(علیهم السلام) زیاد دیده مى شود(3)

 و همه آنها نشان مى دهد که صفات اخلاقى قابل تغییر است،

 و گرنه این تعبیرات و تشویقها لغو و بیهوده بود.

6 ـ در حدیث دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)

مى خوانیم که به یکى از یارانش به نام جریر بن عبداللّه» فرمود:

 اِنَّکَ امْرُءٌ قَدْ اَحْسَنَ اللّهُ خَلْقَکَ فَاَحْسِنْ خُلْقَکَ;

 خداوند به تو چهره زیبا داده، اخلاق خود را نیز زیبا کن!»(4)

کوتاه سخن این که: کتب روایى ما پُر از روایاتى است

 که همگى دلالت بر امکان تغییر اخلاق آدمى دارد.(5)

این بحث را با حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام)

 که تشویق به فضائل اخلاقى مى کند

1. غررالحکم، 1280 ـ 1281.

2. محجّة البیضاء، ج 5، ص 93.

3. مرحوم کلینى در جلد دوم اصول کافى، در باب حسن الخلق(ص 99)

 هیجده روایت در این زمینه نقل کرده است.

4. سفینة البحار، مادّه خلق.

5. به جلد دوم اصول کافى و روضه کافى، و جلد سوم میزان الحکمة و جلد اوّل سفینة البحار، در ابواب مناسب مراجعه فرمایید.
[37]

پایان مى دهیم، فرمود:

 اَلْکَرَمُ حُسْنُ السَّجـِیَّةِ وَ اجْتِـنابُ الدَّنِـیَّةِ;

 ارزش و کیفیّت انسان به اخلاق پسندیده و اجتناب و دورى از اخلاق پست است!»(1)







نقل روایت ابن ملجم و عذاب برزخ

ابن رقا مى گوید:

 در مکه کنار مسجدالحرام بودم ،

 دیدم گروهى از مردم در کنار مقام ابراهیم علیه


السلام اجتماع کرده اند، گفتم :

 چه خبر است ؟

 گفتند:

 یک نفر راهب عالم و عابد مسیحى  مسلمان شده است .

 به میان جمعیت رفتم و دیدم پیرمردى لباس


پشمینه و کلاه پشمینه پوشیده و قدبلندى دارد،

 در مقابل مقام ابراهیم نشسته و سخن مى گوید.

شنیدم مى گفت : روزى در صومعه نشسته بودم ،

 و به بیرون صومعه نگاه مى کردم به مکاشفه ،

ناگاه پرنده بزرگى مانند باز شکارى دیدم بر روى


سنگى کنار دریا فرود آمد،

 چیزى را قى کرد.


دیدم یک چهارم بدن انسانى از دهانش بیرون آمد،

سپس رفت و ناپدید شد. باز برگشت و قى کرد،

 دیدم یک چهارم دیگر انسانى از دهانش خارج شد،

 مرتبه سوم رفت و ناپدید گشت . باز برگشت یک


چهارم دیگر را،

و براى بار چهارم هم یک چهارم دیگر مانند بار اول


قى کرد تا یک انسان کامل شد.

سپس برگشت منقار زد و یک چهارم او را ربود و سه


بار دیگر همانند اول منقار زد و همه او را ربود و رفت .

تعجب کردم و گفتم خدایا این شخص کیست که این


گونه عذاب مى شود،

 متاءثر شدم که چرا نرفتم از او بپرسم .
 
طولى نکشید که پرنده شکارى آمد و یک چهارم


همان انسان را قى کرد

و براى بار دوم و سوم و چهارم هم قى کرد و انسان


کامل شد.

 با شتاب نزدش رفتم و گفتم : تو کیستى و چه


کرده اى ؟

او گفت : من ابن ملجم هستم که على بن ابیطالب


علیه السلام را کشتم ،

 خداوند این پرنده را ماءمور من ساخته که هر روز


این گونه

مرا مى کشد و زنده مى کند و عذاب مى نماید.

گفتم : على بن ابیطالب علیه السلام کیست ؟

 گفت : پسر عموى رسول خدا پیامبر اسلام است .

 همین حادثه و مکاشفه برزخى  عجیب باعث شد


که مسلمان شوم




بِسْمِ اللّهِ الرّحْمَنِ الرّحِیمِ

نماز لَیلَةُ الدَّفْن(شب اول دفن)

دو رکعت است در رکعت اوّل حمد و آیة الکرسى

 و در رکعت دویّم حمد و ده مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ

و چون سلام دهد بگوید:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَابْعَثْ ثَوابَها اِلى قَبْرِ فُلان

خدایا درود فرست بر محمّد و آل محمّد و بفرست ثواب آن را به قبر فلان کس

و به جاى فلان نام میّت را ذکر کند نماز دیگر ایضاً

سید بن طاوس از حضرت رسول صلى الله علیه

 و آله روایت کرده است که فرمود نمى گذرد بر

 میّت ساعتى سخت تر از شب اوّل قبر پس رحم نمائید

 مُردگان خود را به صدقه و اگر نیافتى چیزى که صدقه

بدهى پس یکى از شماها دو رکعت نماز کند بخواند

 در رکعت اوّل فاتحة الکتاب یک مرتبه و قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَد

دو مرتبه و در رکعت دویّم فاتحه یک مرتبه و اَلْهیکُمُ التَّکاثُر

 ده مرتبه و سلام دهد و بگوید:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ

خدایا درود فرست بر محمّد

وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَابْعَثْ ثَوابَها اِلى قَبْرِ ذلِکَ الْمَیِّتِ فُلانِ بْنِ فُلان

و آل محمّد و بفرست ثواب این نماز را بسوى قبر این مرده فلانى پسر فلانى

پس حق تعالى مى فرستد همان ساعت هزار ملک بسوى قبر آن میّت

با هر ملکى جامه اى و حُلّه اى و تنگى قبر او را وسعت دهد تا روز

نفخ صور و عطا کند به نمازگذار به عدد آنچه آفتاب بر آن طلوع

 مى کند حسنات و بالا برده شود براى او چهل درجه


آیه اختیارازمنظرقرآن

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
 
 إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا 3انسان
ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس (انسان3)
  
إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَلَاسِلَا وَأَغْلَالًا وَسَعِیرًا انسان4 
ما براى کافران زنجیرها و غلها و شعله‏هاى سوزان آتش آماده کرده‏ایم (4)
  
 إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا انسان5
به یقین ابرار و نیکان از جامى مى‏نوشند که با عطر خوشى آمیخته است (5)


 

بِسْمِ اللّهِ الرّحْمَنِ الرّحِیمِ

درکات و درجات انسانى

درجات اشاره به صعود انسان دارد،

 انسان که بالا مى رود درجات را مى پیماید.

درکات در مقابل درجات است که به سقوط و هبوط انسان اشاره دارد،

انسان که پایین مى آید درکات را طى مى کند، لذا جهنم را درکات است .

 خداوند سبحان ، انسان را که در قرآن بالا مى برد

 درجات تعبیر مى کند والذین اوتوا العلم درجات

 هم درجات عندالله  و اولئک لهم الدرجات العلى  و فرمود:

 ان المنافقین فى الدرک الاسفل من النار

 


صلواتی که تا یک هفته ملائکه برایش صلوات فرستند:

در کتاب جمال الاسبوع از امام جعفر صادق ( ع ) منقول است : هر کس بعد از نماز عصر روز جمعه ده مرتبه بگوید : اللهم صل علی محمد و آل محمد الاوصیاء المرضیین بأ فضل صلواتک و بارک علیهم بأ فضل برکاتک و علیه و علیهم الاسلام و علی ارواحهم و اجسادهم و رحمته الله و برکاته .

ملائکه برای آن شخص از این جمعه تا جمعة دیگر در همین ساعت صلوات می فرستند .

 

   جهت نجات از آتش جهنم

 در کتاب ثواب الاعمال از حضرت صادق ( ع ) روایت شده که به صباح بن سیابه فرمودند : میل داری به تو تعلیم نمایم چیزی را که روی تو را از گرمی آتش جهنم نگه دارد . عرض کرد : بلی فرمودند : بعد از نماز صبح صد مرتبه بگو : اللهم صل علی محمد و آل محمد که حق تعالی نگه می دارد روی تو را از گرمی جهنم .

  صلوات جهت یک سال گناه

 

 از حضرت صادق ( ع ) منقول است هر که در روز جمعه بعد از نماز صبح بگوید

 اللهم اجعل صلواتک و صلوات ملائکتک و حملته عرشک و جمیع خلقک و سمائک و ارضک و انبیائک و رسلک علی محمد و آل محمد .

تا یک سال هیچ گناهی بر او نوشته نشود              ( بحار الانوار ج 89 ، ص 354 )

 

صلواتی که هر مرتبة آن ، ثواب ده هزار صلوات است

اللهم صل علی سیدنا محمد ما اختلف الملوان و تعاقب العصران و کر الجدیدان و ستقبل العرقدان و بلغ روحه و ارواح اهل بیته منا التحیته و السلام .

 

صلواتی که فضیلت بسیاری برای آن نقل شده است

 

    روایت است که هر که سه مرتبه در بامداد و سه مرتبه در آخر روز این صلوات را بخواند ، گناهانش آمرزیده شود و شادی او همیشه باشد و دعایش مستجاب گردد ، روزیش فراخ شود و بر دشمن غلبه یابد و در بهشت از رفیقان محمد ( ع ) باشد.

 

اللهم یا اجود من اعطی و یا خیر من سئل و یا ارحم من سترحم اللهم صل علی محمد و آله فی اولین و صل علی محمد و آله فی الاخرین و صل علی محمد و اله فی الملاء الاعلی و صل علی محمد و اله فی المرسلین اللهم انی امنت بمحمد صلی الله علیه و اله و لم اره فلا تحرمنی فی القیمته رویته و رزقنی صحبته و توفنی علی ملته و اسقنی من حوضه مشربا رویا سائغا هنیئا لا اظما بعده ابدا انک علی کل شی ء قدیر اللهم انی امنت بمحمد صلی الله علیه و اله و لم اره فعرفنی فی الجنان وجهه اللهم بلغ محمدا صلی الله علیه و اله منی تحیته کثیرته و سلاما

 

  صلوات جهت پاک شدن از تمام گناهان

  و ابن با بویه از ابو  حمزه روایت کرده است که از امام جعفر صادق ( ع ) پرسیدم که چگونه صلوات فرستم بر ( محمد و آل محمد ) ؟ فرمود : که می گویید

  صلوات الله و صلوات ملائکته و انبیائه و رسله و جمیع خلقه علی محمد و آل محمد و السلام علیه و علیهم و رحمته الله و برکاته

   عرض کردم چه خواهد بود ثواب آن ؟ فرمودند : به خدا قسم از گناهان بیرون می آید ، مانند روزی که از مادر متولد شده است .

ارسال کننده : مقصودیان


 این عمل بسیار تجربه شده و یکی از بزرگترین و موثر ترین دستورات در زمینه مال گمشده و یده شده میباشد.

از عارف فرزانه آیت الله بهجت (ره) سئوال شد :برای یافتن چیز یده شده ویا گم شده چه باید کرد؟

 ایشان فرموده بودند برای یافتن هر چه که گم شده ویا یده شده اگر چه انسان باشد این ذکر را بسیار بخوانید

 تازمانی که یافته شود:
 اصبحت فی امان الله ،امسیت فی جوار الله


علاءالدین محمد این نکته را گفته است :

و به تجربه نیز رسیده است که هر کس شب هنگام با وضو رو به قبله بخوابد و ۳۱۱ مرتبه بگوید ذکر :"یا دلیل المتحیرین"

و دروقت ذکر با کسی تکلم نکند، در خواب را می بیند.

 ابتدا دو رکعت نماز به نیت پیدا کردن مال گم شده یا یده شده به درگاه خداوند متعال بخواندو بعد از سلام با توجه

قلبی و با خلوص نیت به درگاه ایزد منان ابتدا به طرف راست ، بعد به پشت سر ، بعد به طرف چپ و در اخر به روبروی

خود هر بار هفتاد مرتبه بگوید ذکر :" یا مُعید"

 و پس از آن بگوید :

 رُدَ عَلَی ضالَّتی بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین

 (روی دو تشدید اول فتحه( -َ ) قرار دارد.)

 به خواست خداوند متعال آن گمشده (یا یده شده) پیدا میشود. این عمل بسیار تجربه شده و یکی از بزرگترین و موثر ترین دستورات در زمینه مال گمشده و یده شده میباشد اگر کسی با شرایط گفته شده آنرا انجام دهد محال است که به گمگشده یا یده شده خویش نرسد.


حضرت آیةالله شبیری زنجانی از مراجع تقلید می‌گویند: تعقیباتی که بعد از نماز های واجب انجام می‌دهم و به آن مقیدم، به این ترتیب است:

۱- آیةالکرسی تا و هو العلی العظیم»

۲- تسبیحات حضرت فاطمه زهرا(س)

۳- سه‌مرتبه سوره توحید؛

۴- سه مرتبه صلوات و سه مرتبه: و من یتّق‌الله یعجل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکّل علی‌الله فهو حسبه إنّ‌الله بالغ أمره قد جعل‌الله لکلّ شیء قدراً».

۵- سی‌مرتبه تسبیحات اربعه؛ چون تسبیحات اربعه بعد از هر نماز واجب ـ‌ به‌خصوص برای مسافر که نمازش قصر است‌ ـ مستحب است.

۶- دعای سلامتی حضرت ولی‌عصر علیه السلام

۷- در سجده، چهارده مرتبه: یا واسع یا وهّاب» یک‌نفس خوانده شود و اگر نفَس کفایت نکند، چهارده مرتبه: یا وهّاب» بگوید. روایت این را نمی‌دانم، ولی آقای آسید ابوالحسن مرتضوی ـ از علمای تهران که مورد قبول اهل علم و اهل دعا و ذکر بود- این‌را برای مشکلات مادی و مانند این‌ها سفارش کرده بود.

آقای حاج آقا رضا صدر می‌گفت: من مشکلات مادی زیادی داشتم که برطرف نشده بود. این دستور را آقای آسیدابوالحسن مرتضوی به من داد. من از حاج آقا رضا شنیدم که او به این دستور عمل کرده و گشایشی در کارش شده بود. حاج آقا رضا اجازه آن را به من هم داد.



 توجه
(ذکر یعنی حضور مذکور نزد ذاکر .جان انسان ذکر گو؛ بایست با حقیقت ذکر پیوند خورد و باحضور قلب و تمر کز  گفته شود تا تاثیر گذارد)


حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!

۱- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر حسبنا الله و نعم الوکیل» (سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۷۱) پناه نمی برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جسند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.

۲- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین*» (سوره مبارکه انبیاء آیه ۸۷) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه ۸۸)

۳- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره مبارکه غافر آیه ۴۴) . پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)

۴- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر ماشاءالله لاحول و لاقوة الا بالله» (سوره مبارکه کهف آیه 39) پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
بحارالانوار، ج 90، 4 –



تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شکارچی زمان تاریخ تطبیقی آژانس دیجیتال مارکتینگ یاراپلاس قرض الحسنه کوثر کار فریلنسری یادداشت های دختر ضدگلوله هّساره واران کلید محافظ جان بوئین پُلِتیک عربی متوسطه دوم